سلام سلام مااومدیم با کلی عکس
ابوالفضلم مامان گلم بزار ازاون اول برات بنویسم ما از بابایی جعفراینا دوربودیم حدود یک ماه قبل از به دنیا اومدن تو رفتیم مشهد به مامانی وبابایی خیلی زحمت دادیم به دنیا اومدن تو خیلی برا همه اضطراب ودلهره داشت میدونی تو بارداریم قند خونم به شدت بالا رفت خیلی وضعیتم حادشده بود خیلی شبها رو تاصبح نشسته میخوابیدم خلاصه سخت والبته شیرین گذشت یه روزعصر توی خیابون امام رضا نزدیک حرم توی بیمارستان موسی بن جعفر به لطف خداو کمک دکتر حقی تو به دنیا اومی و به تمام دلواپسی ها پایان دادی خیلی خوش اومدی پسرنازم آرام بخوان چون آهسته نوشتم بی پروابخوان چون ازخود نوشتم نزد کسی نخوان چون تنها نوشتم وازدل بخوان چون بادل نوشتم خیلی دوستت دارم ابوال...
نویسنده :
مامانجون
11:22